گارلغتنامه دهخداگار. (پسوند) اِفاده ٔ فاعلیت (صیغه ٔ مبالغه ) کند وقتی که به ریشه ٔ فعل که معادل با مفرد امر حاضر است درآید : آمرزگار:گناه من ارنامدی در شمارترا نام کی بودی آمر
گارلغتنامه دهخداگار. (فرانسوی ، اِ) ایستگاه . توقف گاه . لنگرگاه . محل توقف و حرکت ترن و مسافرین و بارانداز. محل توقف و حرکت کشتیها و زورقها.
گارفرهنگ انتشارات معین[ په . ] پسوندی است که به ریشة فعل می پیوندد و افادة فاعل می کند. آموزگار (صیغة شغل )، پذیرفتگار (صفت فاعلی )، سازگار (صیغة مبالغه ).
قرکانلوواژهنامه آزادگار کندی یا به زبان فارسی که جایی را که برف زیادی دارد (به خاطر زیاد باریدن برف در این جا).
گارهلغتنامه دهخداگاره . [ رَ / رِ ] (پسوند)مزید علیه «گار» که بصورت مزید مؤخر در آخر اسماء معنی درآید و آنها را به صفت مبدل سازد : ستمکش نوازم ستمگاره کش . نظامی .رجوع به ستمکا
گاریلغتنامه دهخداگاری . (پسوند) مرکب از «گار» مزید مؤخر + «ی » حاصل مصدر. این کلمه به آخر اسم معنی و ریشه ٔ فعل پیوندد و حاصل مصدر یایی سازد:سازگاری : به هر چش رسد سازگاری کندف