گادنلغتنامه دهخداگادن . [ دَ] (مص ) آرامیدن مردی با...، جماع کردن : به داد و به گاد است میل تو لیکن به دادن سواری به گادن پیاده . سوزنی .اسم مصدر آن گایش ، و صیغه ٔ امر آن گای ا
گالنفرهنگ انتشارات معین(لُ) [ فر. ] (اِ.) مقیاس وزن برای مایعات برابر با 4 لیتر (در کشورهای انگلیسی زبان ).
گادلغتنامه دهخداگاد. (مص مرخم ، اِمص ) مخفف گادن : بداد و به گاد است میل تو لیکن بدادن سواری ، به گادن پیاده . سوزنی .|| (فعل ماضی ) ماضی گادن . (غیاث ). رجوع به گادن و گائیدن
گایندهلغتنامه دهخداگاینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) مباشرت کننده . مجامعت کننده . آرمنده ٔ با. رجوع به گادن و گائیدن شود.