کی چیلغتنامه دهخداکی چی . (اِخ ) دهی از دهستان کرارج است که در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع است و 447 تن سکنه و یک بقعه ٔ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کیبیدهفرهنگ انتشارات معین(دَ یا دِ) (اِمف .) 1 - به یکسو رفته ، کناره گرفته . 2 - از جایی به جایی شده . 3 - تحاشی کرده . 4 - انحراف یافته ، منحرف . 5 - فریفته (به عشق ).
علیشیر نوائیلغتنامه دهخداعلیشیر نوائی . [ ع َ رِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) نام او علیشیربن الوس یا کیچکنه یا کیچینه یا کجکنه ٔ نوائی جغتائی و ملقب به نظام الدین است . وی از مشاهیر درباریان
حسین ابیوردیلغتنامه دهخداحسین ابیوردی . [ ح ُ س َ ن ِ اَ وَ ] (اِخ ) کمال الدین . در جوانی از باورد به هرات شد و ملازمت کیچیک میرزا گزید، سپس به حج رفت و در بازگشت در تبریز ملازم سلطان
قاسم نوربخشلغتنامه دهخداقاسم نوربخش . [ س ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سیدمحمد، معروف به شاه قاسم . یکی از بزرگان و مشایخ است . شاهزاده محمد سلطان مشهور به کیچیک میرزا از محضرفیضش اقتباس انو
کیچ کیچلغتنامه دهخداکیچ کیچ . (ص مرکب ، ق مرکب ) به تفرقه . بهره بهره . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 71). کوچک کوچک و خردخرد و اندک اندک و آهسته آهسته . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا