کین سازلغتنامه دهخداکین ساز. (نف مرکب )آنکه موجب دشمنی و عداوت گردد. آنکه میان دیگران خصومت افکند. || جنگ آور. جنگجو : به هر سو که رو کرد کین ساز بودمیانْشان یکی آتش انداز بود.اسدی
کینلغتنامه دهخداکین . (اِ) به معنی کینه است که عداوت و دشمنی باشد. (برهان ).بغض و عداوت و کینه . (آنندراج ). عداوت و دشمنی و کینه و بدخواهی و خصومت . (ناظم الاطباء). دشمنی نهفت
کینلغتنامه دهخداکین . (اِ) به معنی کینه است که عداوت و دشمنی باشد. (برهان ).بغض و عداوت و کینه . (آنندراج ). عداوت و دشمنی و کینه و بدخواهی و خصومت . (ناظم الاطباء). دشمنی نهفت
آتش اندازلغتنامه دهخداآتش انداز. [ ت َ اَ ] (نف مرکب ) آنکه در جنگها آتش یا نفط بصف دشمن افکند : بهر سو که دو گرد کین ساز بودمیانْشان یکی آتش انداز بود. اسدی .|| کسی که افروختن تنور
انجم گریلغتنامه دهخداانجم گری . [ اَ ج ُ گ َ ] (حامص مرکب ) ظاهراً به معنی ستاره شناسی و ستاره شماری و بمجاز به معنی مکر و فریب و حیله و تزویر و دروغزنی است : همان یک شخص کین را ساز
بازی کردنلغتنامه دهخدابازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قمار کردن . (ناظم الاطباء). لَهو. (ترجمان القرآن ). تَلَهّی . (زوزنی ) : تا چه بازی کند نخست حریف . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388)
ساز کردنلغتنامه دهخداساز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساخته و آماده کردن . (آنندراج ). آمادن . فراهم کردن . مهیا کردن . ترتیب دادن . ساخته کردن . ساختن : سپه را همه هر چه بایست ، سا