کیففرهنگ مترادف و متضاد۱. تلذذ، خوشی، سرمستی، شنگولی، عیش، لذت، مستی، نشئه ۲. داروینشئهزا، مخدر ۳. چونی، کیفیت ≠ خماری، کم
کیفدیکشنری فارسی به انگلیسیbag, exhilaration, fun, pleasure, portfolio, purse, satchel, tote bag, treat, wallop
طاق کسریلغتنامه دهخداطاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله
حجابلغتنامه دهخداحجاب . [ ح ِ ] (ع مص ) در پرده کردن . حجب . || بازداشتن از درآمدن . (منتهی الارب ). بازداشتن . (دهار) (زوزنی ). || روگیری . عفاف . حیا. شرم کردن : مرا بعرض تمنا