کیرولغتنامه دهخداکیرو. [ ک َ / ک ِ رُ / کی ] (اِ) به معنی حفظ و نگاه داشتن و حصول چیزهایی باشد که پیش از این در ذهن پوشیده بوده . (برهان ) (آنندراج ). حفظ و یاد و نگاهداشت و خاط
طین مغرهلغتنامه دهخداطین مغره . [ ن ِ م َ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغره است که بهندی کیرو نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
چلانکلغتنامه دهخداچلانک . [ چ ُ / چ َ ن َ ] (اِ) بازیی است که کوزه گردانک خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بازیی است که آن را کوزه گردان نیز گویند. (جهانگیری ) (رشیدی ).
تاهیتیلغتنامه دهخداتاهیتی . (اِخ ) «تاییتی » یا «اُتاییتی » یا «اُتاهیتی » از جزایر اصلی مجمعالجزایر پولی نزی و از مستعمرات فرانسه در اقیانوسیه است که در وسطاقیانوس آرام و در انته
گنجهلغتنامه دهخداگنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است
جزاجزلغتنامه دهخداجزاجز. [ ج َ ج ِ ] (ع اِ) کیر و خایه ها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آلات ذکورة (مذاکیر). (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).