کیرةلغتنامه دهخداکیرة. [ ی َ رَ ] (ع اِ) ج ِ کیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کیر (ع اِ) شود.
یامنواژهنامه آزادکسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى گیره
کیرلغتنامه دهخداکیر. (ع اِ) دمه ٔ آهنگری . ج ، کیار. کیَرة، کیران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خیکی که آهنگر بدان کوره را می دمد، و کوره را که از گل سازند «کور» گویند. (از
بالیکسریلغتنامه دهخدابالیکسری . [ ] (اِخ ) نام قضای مرکزی از سنجاق قره سی است در ولایت خداوندگار (عثمانی ) که شش ناحیه : فرط،ابورندی ، کیره سون ، گیسود، بلاط، بالیه در آن قرار دارند
انروبلغتنامه دهخداانروب . [ اَ ] (اِ) جوششی است که بعربی قوبا خوانند و بعضی گویند جوششی است که آن را بفارسی گر و به تازی جرب خوانند. انزوب . (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). درد ک