کیرانلغتنامه دهخداکیران . (اِخ ) شهری است میان تبریز و بیلقان . (منتهی الارب ). شهری است میان آذربایجان بین تبریز و بیلقان . (از معجم البلدان ).
کیرانلغتنامه دهخداکیران . (ع اِ) ج ِ کیر. (منتهی الارب ). (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به کیر(ع اِ) شود. || ج ِ کور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ کور، به
کرانلغتنامه دهخداکران . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دشت ، گرمسیر و سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چاه و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . (
کورلغتنامه دهخداکور. (ع اِ) پالان یا پالان با ساختگی آن . ج ، اکوار، اکوُر، کیران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کوره ٔآهنگران از گل . (منتهی الارب ). کوره ٔ
کیرلغتنامه دهخداکیر. (ع اِ) دمه ٔ آهنگری . ج ، کیار. کیَرة، کیران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خیکی که آهنگر بدان کوره را می دمد، و کوره را که از گل سازند «کور» گویند. (از
موسوملغتنامه دهخداموسوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از وسم . نشان کرده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث )؛ یا فلان موسوم بالخیر؛ یعنی فلان نشان نیکویی دارد. || داغدار و داغ