کیةلغتنامه دهخداکیة. [ ک َی ْ ی َ ] (ع اِ) داغ . کَی ّ. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم مره از کَی ّ. (از اقرب الموارد). || داغ جای . (منتهی الارب ). جای داغ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
چکه چکهلغتنامه دهخداچکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع به چکه شود.
کپه کپهلغتنامه دهخداکپه کپه . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) توده توده انباشته . (فرهنگ فارسی معین ).تَل تَل . توده های متعدد و پراکنده گرد هم . کوت کوت .
خاصکیةلغتنامه دهخداخاصکیة. [خاص ص َ کی ی َ ] (اِ) مقربان . بندگان خاص . در فرهنگ دزی آمده است : این کلمه در زمان سلاطین ممالیک بر افرادی اطلاق میشده که پادشاهان و بزرگان را بگاه بیکاری و خلوت مشغول می کردند. (از فرهنگ دزی ج 1 ص 346</s
حوتکیةلغتنامه دهخداحوتکیة. [ ح َ ت َ کی ی َ ] (ع اِ) نوعی از بندش عمامه که عرب بستندی . و گفته اند منسوب است به مردی حوتک نام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): کان رسول اﷲ یخرج علینا و علیه الحوتکیه . (حدیث از ناظم الاطباء).
جنکیةلغتنامه دهخداجنکیة. [ ج ُ کی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث جنکی است . (اقرب الموارد). رجوع به جنکی و جنک شود.
زکیةلغتنامه دهخدازکیة. [ زَ کی ی َ ] (اِخ ) دهی است میان بصره و واسط. (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان و نزهة القلوب ج 3 شود.