محیی الدینلغتنامه دهخدامحیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالقادربن ابی الوفا محمد قرشی است .
محیی الدینلغتنامه دهخدامحیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) محمد غزالی .رجوع به غزالی و غزالی نامه تألیف جلال همایی شود.
جلال الدین محلیلغتنامه دهخداجلال الدین محلی . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم بن احمد شافعی مکنی به ابوعبداﷲ از دانشمندان بزرگ شافعی است که در فقه و اصول و حدیث و کلام و
محیی السنةلغتنامه دهخدامحیی السنة. [ مُح ْ یِس ْ س ُن ْ ن َ ] (اِخ ) لقب حسین بن مسعودبن محمد فراء بغوی فقیه و محدث است و صاحب المصابیح از مردم بغشور، شهری است میان هرات و سرخس ، (نسب
المحیلغتنامه دهخداالمحی . [ اَ م َ حی ی ] (ع ص ) آنکه بسیار دزدیده نگاه کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). من یلمح کثیراً. (قاموس از اقرب الموارد).
محییالدینفرهنگ نامها(تلفظ: mohyiyoddin) (عربی) زنده کننده و حیات بخش دین ؛ (در اعلام) محیی الدین عربی از مشاهیر صوفیه در قرن ششم (هـ.ق).
جلال الدین سیوطیلغتنامه دهخداجلال الدین سیوطی . [ ج َ لُدْ د ن ِ س ُ طی ی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی بکربن محمد یا ابوبکر محمد جلال الدین سیوطی مکنی به ابوالفضل از اکابر علمای عامه است . وی
جزائریلغتنامه دهخداجزائری .[ ج َ ءِ ] (اِخ ) احمدبن محیی الدین بن مصطفی حسنی اغریسی . وی برادر امیر عبدالقادر جزائری و مردی بافضل بود. در قیطنه از نواحی وهران الجزائر بدنیا آمد و