کیارالغتنامه دهخداکیارا. [ ک َ ] (اِ) اندوه و ملالت . (فرهنگ رشیدی ) (برهان ) (ناظم الاطباء). اندوه و ملال . (آنندراج ). || تیرگی روی باشد به سبب گلو فشردن و خفه کردن ، یا چیزی ب
کیارافرهنگ نامها(تلفظ: kiyārā) تاسه ، میل و خواهش به خوردن چیزهای بیقاعده (ناباب) چنانکه این حالت در زنان آبستن پدید میآید. (دکتر معین در جلد پنجم برهان (ص 239) آورده است بنا
کیارادواژهنامه آزادجوانمرد بزرگ پادشاه جوانمرد ، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
کیارادفرهنگ نامها(تلفظ: kiyā rād) (کیا + راد = جوانمرد) ، به معنی جوانمرد بزرگ ، بخشنده و سرور ، پادشاه جوانمرد و بخشنده.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صف