ککلغتنامه دهخداکک .[ ک ُ ] (ص ) ماکیان که از تخم کردن بازمانده و مست شده باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). و این مخفف کرک است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کُرچ . || (اِ) به تر
کوکبوسلغتنامه دهخداکوکبوس . [ کُک ْ / ک َ وَک ْ ] (ص ) به معنی کج و ناراست باشد. (برهان ) (آنندراج ). کج و ناراست . (ناظم الاطباء).