کژیافت تنچرخشیsomatogyral illusionواژههای مصوب فرهنگستاناحساس کاذبِ درچرخشبودن هواگرد به علت درک نادرست از شدت و جهت چرخش واقعی
کژیافت تنگرانشیsomatogravic illusion, agravic illusionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کژیافت که در آن خلبان، به علت همراستا نبودن برایند دو مولفة وزن و لختی شتاب محیط با محور z مجاری نیمدایرهای گوش، در هنگام گردش هواپیما، متوجه زاویه داشت
کژیافت فرافرودیelevator illusionواژههای مصوب فرهنگستاناحساس کاذب صعود یا فرود که براثر شتاب عمودی ناگهانی ناشی از جریان روبهبالا یا روبهپایین هوا به خلبان دست میدهد
کژیافت تنگرانشیsomatogravic illusion, agravic illusionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کژیافت که در آن خلبان، به علت همراستا نبودن برایند دو مولفة وزن و لختی شتاب محیط با محور z مجاری نیمدایرهای گوش، در هنگام گردش هواپیما، متوجه زاویه داشت
نابینالغتنامه دهخدانابینا. (ص مرکب ) کور. (آنندراج ). ضریر. اعمی . عمیاء.اکمه . محجوب . کفیف . مکفوف . (دهار). ضراکه . ضریک . مطموس . طِلّیس . عش . اعشی . (منتهی الارب ). آن که بی
نالغتنامه دهخدانا. (پیشوند) صورت دیگری از ن َ و نه در کلمات : ناآمدن . ناخوردن . ناشنیدن . نابحق . نابکار. نابجا. و کلماتی همچون ناشده . نافرستاده . ناداده . نادیده . ناکرده .
ذوقارلغتنامه دهخداذوقار. (اِخ ) آبی یا وضعی است میان کوفه و واسط بنوبکربن وائل را. یاقوت در معجم البلدان از سکونی روایت کند که قراقر و حنوقراقر و حنوذی قار و ذات العجرم و بطحاء ک
دل دادنلغتنامه دهخدادل دادن . [ دِ دَ ] (مص مرکب ) عاشق شدن . دلداده گشتن . علاقه یافتن . فریفته شدن . دوستدار کسی یاچیزی شدن . گرم الفت گردیدن . (آنندراج ) : نکشم ناز ترا و ندهم د