کژورلغتنامه دهخداکژور. [ ک َ ] (اِ) هندی کجور و اصل کلمه چینی است . (فرهنگ فارسی معین ). دوائی است و بیخ گیاهی است تلخ و آن را زرنباد نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). گیاهی باشد تلخ مزه که در دواها بکار برندو او را زرنباد گویند. (از برهان ) (جهانگیری ). اسم فارسی زرنباد است . (فهرست مخزن ال
کژورلغتنامه دهخداکژور. [ ک َ / ک َژْ وَ ] (ص مرکب ) مرکب است از کژ + پسوند «ور» و جز در مثال ذیل جای دیگر دیده نشد. و ظاهراً به معنی بدشکل و بدهیأت و کج و کوله باشد، اما ظاهراً در قیاس با «بربری » بایدکَژوَری خواند. (یادداشت مؤلف ) :
کژورفرهنگ فارسی عمیدریشۀ تلخ گیاه زرنباد: ◻︎ عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو: ۷۶).
روکشکاری گرمmould cure retreading, hot cap, mould cure, hot retreading, remouldingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که در آن رویۀ خام را بر مَنجید سابخورده میکشند و سپس در قالب گرم میپزند
واگنک پشتِ کارpush carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کاری چهارچرخهای برای حمل افراد و مصالح سنگین که میتوان آن را هل داد یا با موتور به حرکت درآورد
فرغون پشتکارtrack dolly, rail dolly, pony carواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط بهصورت دستی در مسافتهای کوتاه
زرنبادلغتنامه دهخدازرنباد. [ زُ رُم ْ ] (اِ) داروئی است مانند پای ملخ و به عربی رجل الجراد خوانند و اهل مکه آنرا عرق الکافور و عروق الکافور گویند و آن بیخی است که از آن بوی کافور می آید. گرم و خشک است در دویم . گویند اگر تازه و تر آنرا بکوبند و بر کف پای بمالند هر علتی که در سرباشد، زایل گرداند