کژلغتنامه دهخداکژ. [ ک َ ] (اِ) قسمی از ابریشم فرومایه و کم قیمت بود که به عربی قز گویند و بعضی گفته اند که قز معرب کز است . (برهان ). ابریشم فرومایه است که قز معرب آن است . (
کژلغتنامه دهخداکژ. [ ک َ ] (ص ) به معنی کج است که نقیض راست باشد. (برهان ) نقیض راست و کج مبدل این است . (آنندراج ). خمیده .منحنی . ناراست . پیچیده . (ناظم الاطباء) : آن یکی م
کجفرهنگ مترادف و متضاداریب، پیچیده، خم، خمیده، کژ، متمایل، معوج، منحنی، مورب، ناراست، ناصاف، ناهموار ≠ راست