کپک خاکستریgrey mould/ grey moldواژههای مصوب فرهنگستانبیماری قارچی ناشی از گونههای بوتریتیس (Botrytis) که به پوسیدگی نرم و تشکیل تودۀ خاکستریرنگ جُلینه در اندامهای ذخیرهای منجر میشود
کپکلغتنامه دهخداکپک . [ ک َ پ َ ] (اِ)کفره . کپره . کره . سبزی و سپیدی که بر روی اطعمه و نانهای مانده افتد و آن نوعی قارچ ذره بینی است . (یادداشت مؤلف ). کفک . (فرهنگ فارسی مع
کپکلغتنامه دهخداکپک . [ ک َ پ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. سکنه 188 تن . آب از چشمه . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ای
کبکلغتنامه دهخداکبک . [ ک َ ] (اِ) مرغی است معروف . (آنندراج ). پرنده ای است مشهور و معروف و آن دو قسم می باشد دری و غیر دری هر دو به یک شکل و شمایل لیکن دری بزرگتر و غیر دری ک
کبک دریلغتنامه دهخداکبک دری . [ ک َ ک ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبکی که در دره و کوه می باشد و از کبکهای معمولی دو برابر بزرگتر است و آن خاکستری رنگ است و مخطط به خطوط سفید بس
کبکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپرندهای به اندازۀ کبوتر با بدن گرد، سر کوچک، دم کوتاه، و پرهای خاکستریرنگ که برای استفاده از گوشتش شکار میشود. کبک دری: (زیستشناسی)۱. نوعی کبک درشت که در کو
تیهوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپرندهای شبیه کبک، اما کوچکتر از آن، با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خالهای سیاهرنگ در زیر سینه.
تیهوفرهنگ انتشارات معین(تِ) [ په . ] (اِ.) پرنده ای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است ، ولی گوشتش خوشمزه تر است . رنگ پرهایش خاکستری مایل به زرد و زیر بال هایش سیاه است .