بدیل کرۀ کاکائوcocoa butter alternative, CBAواژههای مصوب فرهنگستانچربی یا چربیهایی که میتوانند همه یا بخشی از خواص کرۀ کاکائو را داشته باشند
مالش دادنلغتنامه دهخدامالش دادن . [ ل ِ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن . || مشتمال دادن . ورز دادن . || گوشمال دادن . مجازات کردن . تنبیه کردن . تأدیب و سیاست کردن : به موری دهد مالش نره شی
هاماورانلغتنامه دهخداهاماوران . [ وَ ] (اِخ ) (از: هاماور (=هماور) [ از عربی «حمیر» نام قبیله ٔ ساکن یمن ] + ان ، پسوند مکان ) به عقیده ٔ نلدکه ، منظورهمان سرزمین غرب ایران است که ع
بلغتنامه دهخداب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه
کیکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمردمک چشم: ◻︎ خشم آمدْش و همانگه گفت ویک / خواست کاو را برکند از دیده کیک (رودکی: ۵۳۷).
کیکانلغتنامه دهخداکیکان . (اِخ ) نام طایفه ای است از طوایف کرد. (از تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 115).