20003 مدخل
در گویش گنابادی یعنی خنده ، تمسخر ، نیشخند
نقش ،قالب :تو () کسی رفتن
در زبان مازندرانی (طبری ، مازنی، تبری، تپوری) به واژه ی > (ker) گَلو و حنجره
تکیه ای: kar طاری: kar طامه ای: kar طرقی: kar کشه ای: kar نطنزی: kar
۱صخره – پرتگاه صخره ای ۲کرختی و بی حسی اعضای بدن
۱به توده ای از زراعت درو شده گفته شود،که در جمع یک جا شود ...
۱گوسفندی که بدون شاخ است ۲سنگ بزرگ ۳گاوی که کمرش سفید است ...
۱بیخ گلو ۲غره شدن به چیزی
کِر
کَر، ناشنوا kâsom kerdi>:کَرَم کردى> .
کر ناشنوا
کر مصلحتی کسی که خود را به کری زند
کر و لال