دراتلغتنامه دهخدادرات . [ دُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ داری ، قال رسول اﷲ (ص ) : کونوا دراة و لاتکونوا رواة. (تاریخ ابونعیم ج 1 ص 138). رجوع به داری شود.
عدةلغتنامه دهخداعدة. [ ع ُدْ دَ ] (ع اِ) ساز و ساخت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). استعداد. یقال : کونوا علی عدة؛ یعنی بر آمادگی باشید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب المو
رموکلغتنامه دهخدارموک . [ رُ ] (ع مص ) ایستادن به جای . (تاج المصادر بیهقی ). آرام کردن به جای . (از منتهی الارب ). اقامت کردن در جایی . (از اقرب الموارد). ماندن در جایی از رنج
خاسیلغتنامه دهخداخاسی ٔ. [ س ِءْ ] (ع ص ) خاسی . سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، خاسئین . خاس