کَبِّرْهُفرهنگ واژگان قرآناو را بزرگ دار-براي او تکبير گو(از ائمه معصومين (عليهمالسلام) وارد شده که معناي تکبير ( الله اکبر )اين است که خدا از اينکه در وصف بگنجد بزرگتر است ، پس خداي تعا
کِبْرَهُفرهنگ واژگان قرآنقسمت بزرگش - قسمت اعظمش (منظور از عبارت "وَﭐلَّذِي تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ" کسي است که عهده دار بخش اعظم آن (جريان تهمت زدن) است)
کبرةلغتنامه دهخداکبرة. [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) کبر در سن . (از اقرب الموارد). بزرگ سالی . (منتهی الارب ). یقال : علت فلانا کبرة؛ ای کَبِرَ و اَسَن َّ. (از اقرب الموارد). کلان . به
قشرةدیکشنری عربی به فارسیکبره , کبره بستن , قسمت خشک و سخت نان , پوست نان , قشر , پوسته سخت هر چيزي , ادم جسور و بي ادب , پوست انداختن , پوست کندن , کندن , پوست , خلا ل , نرده چوبي , مح
کِبْرَهُفرهنگ واژگان قرآنقسمت بزرگش - قسمت اعظمش (منظور از عبارت "وَﭐلَّذِي تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ" کسي است که عهده دار بخش اعظم آن (جريان تهمت زدن) است)
کبرةلغتنامه دهخداکبرة. [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) کبر در سن . (از اقرب الموارد). بزرگ سالی . (منتهی الارب ). یقال : علت فلانا کبرة؛ ای کَبِرَ و اَسَن َّ. (از اقرب الموارد). کلان . به
کبره بستهلغتنامه دهخداکبره بسته . [ ک َ ب َ رَ / رِ ب َ ت َ/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) پینه بسته . (فرهنگ فارسی معین ) : پسرکی ده یازده ساله ، ریزنقش ، با موهای وزکرده و دستهای کبره بسته و