کوچکلهلغتنامه دهخداکوچکله . [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کوکلهلغتنامه دهخداکوکله . [ کو / ک َ / کُو ک ِ / ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مرغی است تاجدار که آن را شانه سر گویند و مرغ سلیمان همان است و به عربی هدهد خوانند، و بر
قوقلةلغتنامه دهخداقوقلة. [ ق َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بالا رفتن بر کوه . (از اقرب الموارد). بالا رفتن و برآمدن بر کوه . (ناظم الاطباء).
کوکیلَهگویش بختیاریانعام یا بخشش صاحب خرمن به کودکان (معمولاً بههنگامتقسیمخرمنگندمو حمل آنبهانبارکودکانىازصاحبخرمن تقاضاى کوکیله کنند. صاحب خرمن نیز مقدارى گندم درظرف یادر دامن کودکان مىریزد).
کوکیلَهگویش بختیاریانعام یا بخشش صاحب خرمن به کودکان (معمولاً بههنگامتقسیمخرمنگندمو حمل آنبهانبارکودکانىازصاحبخرمن تقاضاى کوکیله کنند. صاحب خرمن نیز مقدارى گندم درظرف یادر دامن کودکان مىریزد).