کوکانلغتنامه دهخداکوکان . (اِخ ) دهی از دهستان جعفرآباد فاروج که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کوکانلغتنامه دهخداکوکان . (اِ) ساز و برگ استادان گازر را گویند. (برهان ). دست افزاری است مر گازران را. (آنندراج ). دست افزار گازر. و در نسخه ٔ سروری به وزن چوگان به معنی ساز گازر
کوکانلغتنامه دهخداکوکان . (اِخ ) دهی از دهستان تفرش که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). از رستاق طبرش . (تاریخ قم ص 118 و
باغ کبیرلغتنامه دهخداباغ کبیر. [ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در شش فرسنگی جنوبی شهر خفر. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان کوکان بخش خفر شهرستان جهرم که در 16 هزارگزی باختر باب ان