کوچک آتابایلغتنامه دهخداکوچک آتابای . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کوچکدیکشنری فارسی به عربیتافه , جزيي , جيب , دقيقة , صغير , صغير جدا , ضييل , قليلا , لفترة قصيرة , مصغر
کوچکفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنگ، محقر ۲. بچه، خرد، خردسال، طفل ۳. صغیر، کمجثه ۴. پست، حقیر ۵. اندک، قلیل ۶. کمحجم ≠ بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع
کوچک علاییلغتنامه دهخداکوچک علایی . [ چ َ / چ ِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کوچک قان یخمزلغتنامه دهخداکوچک قان یخمز. [ چ َ / چ ِ ی ُ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و 290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
یلقیلغتنامه دهخدایلقی . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 12000گزی خاور پهلوی دژ، کنار راه فرعی پهلوی دژ به داز، با 2000 تن سکنه .
دیگچهلغتنامه دهخدادیگچه . [ چ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . در حدود شمال باختری بی بی شروان . اهالی آن چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائ
اوبه عطالغتنامه دهخدااوبه عطا. [ ب ِ ع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس دارای 150 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).