راهلغتنامه دهخداراه . (اِ) طریق . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (دهار) (سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. (برهان ). سبیل . (دهار) (ترجمان القرآن ). صراط. (منتهی الارب ) (ترجم
اصداءلغتنامه دهخدااصداء. [ اِ ] (ع مص ) اصداء فلان ؛ مردن وی . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). مردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بمردن . || اصداء کوه ؛ آواز دادن آن .(از اقرب الم
پس دادنلغتنامه دهخداپس دادن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) بازدادن چیزی را که از کسی گرفته باشند. رد کردن چیزی گرفته از کسی را به او. خریده را بفروشنده بازگردانیدن و بهای داده را ستدن . ر
جخواژهنامه آزادجَخ؛ اکنون. مثال: «جخ از مادر نزادم من» (شاملو). با وجود این-با این حال-تازه (قدیمی، تا دهۀ 1340؛ محاورۀ کوچه-بازاری تهران، اصفهان، کاشان و...) «فرض کنیم که!».
دفعلغتنامه دهخدادفع. [ دَ ] (ع مص ) دادن کسی را چیزی . (از منتهی الارب ). تأدیه کردن . (از اقرب الموارد). || راندن کسی را. (از منتهی الارب ). || سپوختن . (منتهی الارب ) (دهار)