کوپلغتنامه دهخداکوپ . (اِ) درختی است که در جنگلهای ایران یافته می شود و برگ آن برای تغذیه ٔ گاو است و کوف نیز گفته می شود. (از جغرافیای اقتصادی کیهان ).
کوپلغتنامه دهخداکوپ . (اِ) به معنی کوه باشد که عربان جبل گویند. (برهان ) (آنندراج ). و به لغت زند و پازند هم کوه را کوپ گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پهلوی ، کوف (
کوپه کردنلغتنامه دهخداکوپه کردن . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (مص مرکب ) روی هم انباشتن چیزی را. توده کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
کوپهلغتنامه دهخداکوپه . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (ص ) روی هم انباشته (خاک و اشیاء دیگر). (فرهنگ فارسی معی-ن ).