کون و پیزیلغتنامه دهخداکون و پیزی . [ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آمادگی داشتن برای کار. لیاقت کاری را داشتن : فلان کس کون و پیزی کار کردن ندارد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
کونلغتنامه دهخداکون . (اِ) سرین و جفته و نشستنگاه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرین . نشستنگاه . مقعد. در پزشکی ، نشیمنگاه و در حقیقت ناحیه ٔ سرینی است ومخرج در فر
پیزیلغتنامه دهخداپیزی . (اِ) دبر. اِست . کون در تداول عوام . مقعد. مغاکچه ٔ سرین و سوراخ پائین هر جاندار. نشین : تو خواه راضی باش ای رفیق و خواه مباش قضاست آن کِت وارونه می کند
دبرلغتنامه دهخدادبر. [ دُ ب ُ ] (ع اِ) پس . (ترجمان القرآن جرجانی ). ج ، ادبار. (مهذب الاسماء). ج ، دبور. (منتهی الارب ) (غیاث ). مقابل قبل ، پیش . (مهذب الاسماء). دُبر. (منتهی
گذاشتنلغتنامه دهخداگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ سپس گذاشتن شتر و گ
اسم مصدرلغتنامه دهخدااسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فع