احمدخانلغتنامه دهخدااحمدخان . [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان ...) معروف به الجه خان . خوندمیر در حبط ج 2 ص 295 آرد: که در آن اوان که پادشاه مؤید کامران ظهیرالدین محمد بابربن میرزا عمر ش
پسبازتابگر سهقائمcorner-cube retroreflectorواژههای مصوب فرهنگستانپسبازتابگری دارای یک آینۀ چندوجهی که نور را در همان راستای فرود بازمیتاباند متـ . پسبازتابگر کُنجی
گردواژهنامه آزادگُرد میله ای است گِرد که برای دار قالی استفاده می شود. این میله تقریبا در وسط چله قالی و گلیم و سایر بافتنی های داری قرار میگیرد و با پیچیدن نخ به دور آن و درگی
کورسلغتنامه دهخداکورس . [ رَ / رْ / ک َ وَ ] (اِ) موی پیچیده و مجعد را گویند. (برهان ). موی پیچیده و گره دار که به عربی مجعد گویند و آن را پارسیان شیراز نیز کرنجی گویند. (آنندرا
ظافرلغتنامه دهخداظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن جابربن منصور السکری ،مکنّی به ابوحکیم . او مسلمانی دین دار و عالم به صناعت طب و یکی از بزرگترین متمیزین این علم و در علوم حکمیه متقن و