خولین درهلغتنامه دهخداخولین دره . [ خ ُ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد، واقع در جنوب علی آباد. این دهکده کوهستانی و معتدل و دارای 200 تن سکنه است . شغل اهالی زراع
شاتیون کولین ییلغتنامه دهخداشاتیون کولین یی . [ ی ُ ک ُ ] (اِخ ) مرکزکمون لواره ، از آروندیسمان مونتارژی ، واقع در ساحل رودخانه ٔ لوانگ ، و ترعه ٔ بریار ، دارای 1810 تن جمعیت و صنایع سبک (
جذبلغتنامه دهخداجذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). د
قفصلغتنامه دهخداقفص . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است به کرمان . (منتهی الارب ). || گروهی مردم دزدپیشه در نواحی کرمان . (از اقرب الموارد). چادرنشینان بی مسکن ، و آنها را در کرمان لولی
اسللغتنامه دهخدااسل . [ اَ س َ ] (ع اِ) نیزه . || تیر. || خار خرمابن . || هرچه تیز باشد از شمشیر و کارد و مانند آن . || نباتی بسیارشاخ که در آب ایستاده روید و از آن بوریا سازند
مویزجلغتنامه دهخدامویزج . [ م َ زَ ] (معرب ، اِ) انشاثا. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). زبیب الجبل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دارویی است . (نزهةالقلوب ). نبات او کوهی بود و دانه ٔ آن سیاه ب
لرستانلغتنامه دهخدالرستان . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به