کوفتیلغتنامه دهخداکوفتی . (ص نسبی ) مبتلابه کوفت . سیفلیسی . کوفتی و آتشکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم کوفت گرفته . مبتلا به مرض سیفلیس . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
کدهلغتنامه دهخداکده . [ ک َدْه ْ ] (ع اِ) کوفتی که از سنگ و جز آن رسد چندانکه اثر سخت کند. ج ، کُدوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خراش و خدشه . ج ، کدوه . (ناظم الاطباء)
کوبلغتنامه دهخداکوب . (اِمص ) ضربی و آسیبی و کوفتی باشد که از چوب و سنگ و مشت و امثال آن به کسی رسد وآن را به عربی صدمه گویند. (برهان ). ضربی که از کوفتن و کوبیدن به کسی رسد ما
ذوالحجرینلغتنامه دهخداذوالحجرین . [ ذُل ْ ح َ ج َ رَ ] (اِخ ) ازدی ، مردی از قبیله ٔ ازد که دختر وی به سنگی خسته و استخوان خرما کوفتی شتران را و به سنگ دیگر جو اهل و قرابت خود را.