کوزه قلیانلغتنامه دهخداکوزه قلیان .[ زَ / زِ ق َل ْ / ق ِل ْ ] (اِ مرکب ) ظرفی پرآب که میانه ٔ قلیان را بر آن استوار کنند و در بن میانه نایی است به نام میلاب که درون آن آب جای گیرد و
قلیان کوهلغتنامه دهخداقلیان کوه . [ ق َل ْ ] (اِخ ) از کوههای معروف اطراف خرم آباد است و موازی با گردنه ٔ زاغه و در جنوب اشتران کوه قراردارد. رجوع به جغرافیایی غرب ایران ص 14، 29 شود
کوزةقلیانگویش اصفهانی تکیه ای: šüšaqelyun طاری: kuzaqelyun طامه ای: ta:qelyun طرقی: kuzaqeylun کشه ای: kuzaqelyun نطنزی: šišaqelyun
کِدى کیزه قیلونگویش بختیاری(لفظا) کدوى کوزه قلیان، نوعى کدو حلوایى با پوست ستبر و گردن باریک که پس از خشک کردن و خالى کردن درونش از آن بهعنوان ظرف ادویهجات استفاده کنند.
قلیانیلغتنامه دهخداقلیانی . [ ق َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به قلیان .- کدوی قلیانی ؛ نوعی است از کدو که سری بزرگ و پهن دارد مانند کوزه ٔ قلیان .
میان قلیانلغتنامه دهخدامیان قلیان . [ ق َل ْ ] (اِ مرکب ) میانه ٔ قلیان . میانه . قسمتی از قلیان که میان مخزن آب (ته قلیان ) و جایگاه تنباکو و آتش در قلیان قرار دارد و آن چوبی است میا
قلیانلغتنامه دهخداقلیان . [ ق َل ْ ] (اِ) غلیان . رجوع به غلیان شود.- قلیان بردار ؛ خدمتکاری از مقربان که قلیان بردارد. (لغت محلی شوشتر ذیل رسم ).- قلیان شوی ؛ چوبی بر سر آن دست
میانه غلیانلغتنامه دهخدامیانه غلیان . [ ن َ / ن ِ غ َل ْ ] (اِ مرکب ) جزء چوبین از غلیان که در میان سر (سرقلیان ) و آبگیر (ته قلیان یا کوزه قلیان ) واقع شده است . (از ناظم الاطباء). قس