کوردلغتنامه دهخداکورد. [ ] (اِخ ) شهرکی است در فارس از کوره ٔ اصطخر و منزل ششم است از شیراز تا سمیرم . (از فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 121 و 161). رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 124 شود.
کورده لارلغتنامه دهخداکورده لار. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار است و 885 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
کوردل شدنلغتنامه دهخداکوردل شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کورباطن شدن : العمی ؛ کوردل شدن . (زوزنی ). عمی ؛ کوردل شدن . (ترجمان القرآن ). عُمیان ؛ کوردل شدن . (دهار).