تصویرسنجی بُرد کوتاهclose range photogrammetryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از تصویرسنجی که در آن عکسبرداری با دوربینی که در فاصلۀ چندمیلیمتری تا چندصدمتری شیء قرار دارد، انجام میشود
کوته نظرلغتنامه دهخداکوته نظر. [ ت َه ْ ن َ ظَ ] (ص مرکب ) کوتاه نظر. (فرهنگ فارسی معین ). ناعاقبت اندیش . (غیاث ). غافل : پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتندوه چه ما غافل و مستیم و چ
کوته کردنلغتنامه دهخداکوته کردن . [ ت َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتاه کردن شود.- کوته کردن دست از چیزی ؛ از تصرف در آن خودداری کردن . احتراز
بو آمدنلغتنامه دهخدابو آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) بو شنیدن . به مشام رسیدن بو. پراکنده شدن بو چنانکه ببویند آن را : گر از حدیث تو کوته کنم زبان امیدکه هیچ حاصل از این گفتگو نمیآی
قاضی زاده ٔ هرویلغتنامه دهخداقاضی زاده ٔ هروی . [ دَ / دِ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) جوانی خوش طبع است مثنوی را خوب میگوید. این مطلع او راست :که گوید بر سریر ملک خوبی پادشاهی راکه بردر ناله ٔ زاری
پهلوی دژلغتنامه دهخداپهلوی دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔبخش بانه ٔ شهرستان سقز. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع شده و محدود است از طرف شمال بدهستان سبد