کوتللغتنامه دهخداکوتل . [ ت َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) کُتَل . تپه . گردنه . (فرهنگ فارسی معین ) : از کوتل کیالان که راهی است در نهایت صعوبت ... روانه شدند. (عالم آرا ص 501 از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کتل شود. || علمی که پیشاپیش دسته
کوتلفرهنگ فارسی معین(کُ تَ) [ تر - مغ . ] (اِ.) = کتل : 1 - تپه ، گردنه . 2 - علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی که با پارچه های رنگارنگ یا ابریشمی آن را تزیین کنند.
سیاهة کتِلCattell inventoryواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة خودگزارشگری (self-report)هایی که براساس بررسی ویژگیهای شخصیتی بهکمک تحلیل عوامل تهیه میشود و یکی از معروفترین آنها پرسشنامة شانزدهعاملی شخصیت است
قرارگیری یکسویهlateral coital positionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارگیری چندمرحلهای که مسترز و جانسون بهعنوان یک روش کامشدرمانی پیشنهاد کردند
کوتیللغتنامه دهخداکوتیل . [ ک ُ ] (اِ) از مقیاسهای حجم در قدیم معادل 27 لیتر. (ایران باستان ج 1 ص 166).
خانگی کوتللغتنامه دهخداخانگی کوتل . [ ] (اِخ ) کوتلی است بفاصله ٔ یک هزارگزی جنوب قلعه ٔ سرکاری علاقه داری درجه ٔاول حکومت درجه 2 ارغستان در ولایت قندهار. این ده بین خط 67 درجه و 3 دقیقه و <span cl
خاوره کوتللغتنامه دهخداخاوره کوتل . [ وَ رَ ک ُ ت َ ] (اِخ ) نام کوتلی است در 31 هزارگزی شمال شرقی قلعه ٔ نوعلاقه ٔ بادغیسات ولایت هرات . این نقطه 985 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بین خط 63 درجه و
خای کوتللغتنامه دهخداخای کوتل . [ ک ُ ت َ ] (اِخ ) کوتلی است در 62 هزارگزی شرق قریه ٔ خدرخیل . واقع در علاقه ٔ سلیمان خیل تابع کتوار حکومت اعلی غزنی به افغانستان .این نقطه بین خط 68 درجه و 52 دقی
کوتل چیلغتنامه دهخداکوتل چی . [ ت َ ] (ترکی -مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کوتال چی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتال چی شود.
کوتاللغتنامه دهخداکوتال . (ترکی -مغولی ، اِ) اسب سواری . کوتل . کتل . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتل و کتل شود.
بالادهلغتنامه دهخدابالاده . [ دَ / دِ ] (اِ) اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). بالاذ. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).کوتل . (ناظم الاطباء). و رجوع به بالاد و بالاذ شود.
دست گزینفرهنگ فارسی معین( ~. گُ) 1 - (ص مف .) آن چه که با دست آن را انتخاب کرده باشند؛ دست چین . منتخب ، برگزیده . 2 - (ص فا.) آن که پیوسته خواهد در مسند و صدر مجلس نشیند. 3 - اسب جنیبت ، اسب کوتل .
کوتل چیلغتنامه دهخداکوتل چی . [ ت َ ] (ترکی -مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کوتال چی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتال چی شود.
خانگی کوتللغتنامه دهخداخانگی کوتل . [ ] (اِخ ) کوتلی است بفاصله ٔ یک هزارگزی جنوب قلعه ٔ سرکاری علاقه داری درجه ٔاول حکومت درجه 2 ارغستان در ولایت قندهار. این ده بین خط 67 درجه و 3 دقیقه و <span cl
خاوره کوتللغتنامه دهخداخاوره کوتل . [ وَ رَ ک ُ ت َ ] (اِخ ) نام کوتلی است در 31 هزارگزی شمال شرقی قلعه ٔ نوعلاقه ٔ بادغیسات ولایت هرات . این نقطه 985 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بین خط 63 درجه و
خای کوتللغتنامه دهخداخای کوتل . [ ک ُ ت َ ] (اِخ ) کوتلی است در 62 هزارگزی شرق قریه ٔ خدرخیل . واقع در علاقه ٔ سلیمان خیل تابع کتوار حکومت اعلی غزنی به افغانستان .این نقطه بین خط 68 درجه و 52 دقی