کوبجارلغتنامه دهخداکوبجار. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت است که در بخش سلوانای شهرستان ارومیه واقع است و دارای 300 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کوبکاریلغتنامه دهخداکوبکاری . (حامص مرکب ) تأدیب و تنبیه و گوشمالی . (آنندراج ) (از اشتینگاس ). سیاست و تنبیه و چوبکاری . (ناظم الاطباء).
کوبکاریلغتنامه دهخداکوبکاری . (حامص مرکب ) تأدیب و تنبیه و گوشمالی . (آنندراج ) (از اشتینگاس ). سیاست و تنبیه و چوبکاری . (ناظم الاطباء).
کوپورهلغتنامه دهخداکوپوره . [ رَ / رِ ](اِ) اصطلاحی در گیاه شناسی ، آرایش گل خرماست که به شکل گل آذین خوشه ای است و به وسیله ٔ برگه ٔ قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و به فرانسه ای