کَوَاعِبَفرهنگ واژگان قرآندختران نورسي که پستانهايشان رو به رشد نهاده ، و دائرهاي تشکيل داده ، و کمي از اطرافش بلندتر شده (جمع کاعب )
کانعلغتنامه دهخداکانع. [ ن ِ ] (ع ص ) دست و پا به دوال بسته . اسیر کانع و انف کانع، اسیر دست و پا بدوال بسته و بینی چسبیده بروی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطب
کانعمتلغتنامه دهخداکانعمت . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) ده مخروبه از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع در هفتادهزارگزی باختر دیواندره و شش هزارگزی اسحاق آباد و ده هزارگزی
کانعةلغتنامه دهخداکانعة. [ ن ِ ع َ ] (ع ص )مؤنث کانع. ج ، کوانع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).انوف کانعة: بینی های بروی چسبیده . (ناظم الاطباء).
quantifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیکوانتیزه کردن، کمیت را تعیین کردن، چندی بیان کردن، کیفیت چیزی را معلوم کردن