کهرهلغتنامه دهخداکهره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) بزغاله ٔ شیرمست را گویند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی )(آنندراج ). بزغاله ٔ شیرمست و بزغاله ٔ شش ماهه . (ناظم الاطباء). اسم فارسی جدی است
کهرهلغتنامه دهخداکهره . [ ک َ هََ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلیلان است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و 580 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ثمان کهرهلغتنامه دهخداثمان کهره . [ ] (اِخ ) نام محلی است که چنگیزخان آنجا پس از مخالفت با اونک خان طغرل و ظفر بر او در سال 599 هَ . ق . که سال عمرش به 49 رسیده بود بر تخت خانی برآمد
فین و کهرهلغتنامه دهخدافین و کهره . [ ن ُ ک ُ هََ رَ ] (اِخ ) میانه ٔ جنوب و مشرق فرک ، درازی آن از قریه ٔ لاور تا قریه ٔ آب ماه یازده فرسنگ ،پهنای آن از قریه ٔ فین تا رودر ده فرسنگ .
ثمان کهرهلغتنامه دهخداثمان کهره . [ ] (اِخ ) نام محلی است که چنگیزخان آنجا پس از مخالفت با اونک خان طغرل و ظفر بر او در سال 599 هَ . ق . که سال عمرش به 49 رسیده بود بر تخت خانی برآمد
فین و کهرهلغتنامه دهخدافین و کهره . [ ن ُ ک ُ هََ رَ ] (اِخ ) میانه ٔ جنوب و مشرق فرک ، درازی آن از قریه ٔ لاور تا قریه ٔ آب ماه یازده فرسنگ ،پهنای آن از قریه ٔ فین تا رودر ده فرسنگ .
اﷲقلیلغتنامه دهخدااﷲقلی . [ اَل ْ لاه ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هلیلان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. در 27 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و 3 هزارگزی کهره . دشت و معتدل است . سکنه ٔ
لاوریلغتنامه دهخدالاوری . [ وَ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف فارسی . اینان مردمان وحشی وکوه نشینند. مسکن آنها در کوهستان شرقی ناحیه ٔ جهانگیریه ٔ لارستان و معیشت آنها از شکار کو