کهرلغتنامه دهخداکهر. [ ] (اِ) به هندی اسم حافر حیوان است . (از فهرست مخزن الادویه ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
کهرلغتنامه دهخداکهر. [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قهر کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). مقهور ساختن . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطب
کهرلغتنامه دهخداکهر. [ ک َ هََ ] (ص ، اِ) رنگی باشد اسب و استر را، ودر فرهنگ گوید به تازی کمیت خوانند. (فرهنگ رشیدی ).رنگی باشد اسب و استر را، و آن را کمیت هم می گویند.(برهان )
کهرخنگلغتنامه دهخداکهرخنگ . [ ک َ هََ خ ِ ] (اِ مرکب ) رنگی از رنگهای اسب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کَهَر شود.