نشطدیکشنری عربی به فارسیکنش ور کردن , بفعاليت پرداختن , بکارانداختن , تخليص کردن(سنگ معدن) , نيرودادن , قوت دادن(به) تشجيع کردن , زندگي بخشيدن , حيات بخشيدن , جان دادن , روح بخشيدن , ر
نشاطدیکشنری عربی به فارسیکنش وري , فعاليت , کار , چابکي , زنده دلي , اکتيوايي , نشاط , شلوغي , هايهو , جنبش , تقلا , کوشش , شلوغ کردن , تقلا ياکشمکش کردن
نشيطدیکشنری عربی به فارسیکاري , ساعي , فعال , حاضر بخدمت , داير , تنزل بردار , با ربح , معلوم , متعدي , مولد , کنش ور , کنش گر , بيرون از بستر , در جنبش , در حرکت , پرتکاپو , کارمايه اي
توصیة کنش ترمزیbraking action advisoriesواژههای مصوب فرهنگستانآخرین وضعیت باند از نظر ترمزگیری که پس از دریافت گزارش کنش ترمزی نامناسب یا رو به اُفت، در شرایط بد جوّی، برای خلبانان پروازهای ورودی و خروجی صادر میشود