کنزالغتنامه دهخداکنزا. [ ک َ ] (اِ) عاقل و دانا و فیلسوف . (ناظم الاطباء). عاقل و دانا و ذوفنون . (لسان العجم شعوری ج 2 ص 230). || گیاه و گلی که به خودی خود روید. گیاه خودرو. (ن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بلیغ أفندی . او راست : کنزاللاَّل فی الحکم والامثال علی السنة الحیوانات والطیور طبع المدارس الملکیة بسال 1289 هَ . ق . (معجم المطبوعات
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمود... او راست کنزالحکمة و الشجرةالالهیة. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به شهرزوری شمس الدین محمدبن محمود شود.