کنثحلغتنامه دهخداکنثح . [ ک َ ث َ ] (ع ص ) گول . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گول و احمق . (ناظم الاطباء).
کنسحلغتنامه دهخداکنسح . [ ک ِ س ِ ] (ع اِ) کنسیح . اصل . (اقرب الموارد). اصل و ریشه و نژاد. (ناظم الاطباء).
گوللغتنامه دهخداگول . (ص ) أبله . نادان . (برهان قاطع) (سراج اللغات )(فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). احمق . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ شعوری ). آنکه او را زود فریب توان داد. کودن .ک