کنارغذاaccompaniment dishواژههای مصوب فرهنگستانخوردنیهایی که همراه با غذا و نه بهعنوان غذای اصلی مصرف میشوند
کنارگذاریdecommissioningواژههای مصوب فرهنگستاناز رده خارج کردن یک هواگرد یا ناو یا سلاح و جدا کردن قطعات آن
هزینة کنارگذاریexclusion costواژههای مصوب فرهنگستانهزینة محروم کردن کاربران غیرمجاز از استفاده یا مالکیت دارایی یا کالا و خدمات
نامتعارففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ارف، کنارگذاشتهشده[عرف]، دور ازعرفوعادت، غریب، نامتداول، نامرسوم، نارایج، مهجور، نامرعی، گذشته موقوف، حرام آب نکشیده
بیرون ماندنلغتنامه دهخدابیرون ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) خارج و کنار ماندن .- بیرون مانده ؛ درخارج مانده . کنارگذاشته شده : جوابش داد ما ده راندگانیم وز اول پرده بیرون ماندگانیم .نظامی