کم کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabate, abridge, allay, alleviate, bate, cut, decrease, discount, ease, lessen, lower, reduce, retrench, save, slacken, slash, whittle
کم کردنلغتنامه دهخداکم کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاستن . مقابل افزودن و زیاد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تقلیل . نقص . وَکس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که یک نیمه از عمر
کُم کردنگویش بختیاریتاول زدن دهان اسب بر اثر عصبى شدن (اگر به یکى از دو اسب در کنار هم بسته شده جو دهند و به دیگرى ندهند، آنکه محروم از خوردن بوده عصبى مىشود و دهانش تاول مىزند و ا