کمپوشانی 2underfillواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن نورِ منبع، سطحی کمتر از سطح کامل آشکارساز نور را پوشش دهد
همپوشانی 2overlap 2, OLواژههای مصوب فرهنگستانطولی از خط بعد از علامت توقف مسیر که برای ورود قطار دیگر به سیرگاه مربوط باید آزاد باشد و بنابراین قفل میشود
کرکپوشانیflocking, flock coatingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای بهبود سطح قطعات پلاستیک یا لاستیک یا سطح پارچه که در آن سطح را با لایهای از چسبِ دیرخشک میپوشانند و سپس الیاف خرد کرک را بهصورت گرد بر آن میافشانن
کمتوانیdisabilityواژههای مصوب فرهنگستانخلل جسمی یا ذهنی که در بدو تولد یا در سیر زندگی به وجود میآید و برگشتپذیر نیست
کمتوانی شنواییhearing disabilityواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه محدودیت آسیبشنوایی که سبب محدودیت در فعالیتهای روزانه شخص میشود
همپوشانی طولیlongitudinal overlap, forward overlapواژههای مصوب فرهنگستاندرصد همپوشانی بین تصاویر پیاپی درجهت خط پرواز
همپوشانی آشیان،همپوشانی کُنامniche overlapواژههای مصوب فرهنگستانهمپوشانی منابع موردنیاز دو گونه در زیستگاه یا بومسازگانی مشترک