کمرنگیhypochromasia, hypochromatism, hypochromiaواژههای مصوب فرهنگستان1. وضعیتی که در آن میزان رنگآمیـزی نمونـه از حالت طبیعی کمتر است 2. وضعیتی که در آن میزان هموگلوبین سرخگویچهها به شکلی غیرطبیعی کاهش مییابد
کمخونی کمرنگگویچهایhypochromic anemia, Faber's syndromeواژههای مصوب فرهنگستانکمخونی همراه با کاهش نامتناسب میزان هموگلوبین یاختههای قرمز خون
کمخونی کمرنگریزگویچهایhypochromic microcytic anemiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمخونی که در آن میزان هموگلبین و اندازۀ یاختههای قرمز خون کاهش مییابد
کمرنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ملایم، باز، مات، رنگ ورورفته، بیرنگ، سفید کلام ساده و بیپیرایه
آسیب کمرنگینرمیتراویدگیpale soft exudative defect, PSEواژههای مصوب فرهنگستانکاهش قابلیت نگهداری آب و کمرنگ شدن گوشت براثر اسیدی شدن و تولید لاکتیکاسید زیاد
نیم سیرلغتنامه دهخدانیم سیر. (ص مرکب ) آنکه به قدر کفایت خوراک نخورده و هنوز میل به خوردن داشته باشد. (ناظم الاطباء). که به تمام رفع گرسنگی او نشده باشد. (یادداشت مؤلف ). که هنوز اشتها دارد : حکیمان دیردیر خورند و عابدان نیم سیر. (گلستان ). || نیم راضی . (ناظم الاطباء).
نازکیلغتنامه دهخدانازکی . [ زُ ] (حامص ) نرمی . ملایمت . (ناظم الاطباء) : تا بر تو برگ گل نزند دست روزگاربختت بپروراند در ناز و نازکی . سوزنی . || باریکی . || دقت . (ناظم الاطباء). ظرافت : در آن خدمت بغای
تندیلغتنامه دهخداتندی . [ ت ُ ] (حامص ) درشتی . (آنندراج ). سختی و شدت و درشتی . (ناظم الاطباء). خشمگینی .غضبناکی . عصبانیت . (فرهنگ فارسی معین ) : دل شاه ترکان پر از خشم و جوش ز تندی نبودش به گفتار گوش . فردوسی .ز تندی پشیمانی آرد