۱. پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار.
۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] کمینکرده.
۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] کمینگاه.
〈 کمین کردن: (مصدر لازم) در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار؛ کمین آوردن؛ کمین ساختن؛ کمین گرفتن.
۱. بزنگاه، کمینگاه، مرصاد، مکمن، نخیز، نخیزگاه
۲. ترصد، مخفیشدن
۳. کمترین، کوچکترین
۴. ناتمام، ناقص
۵. پست، حقیر، دون
ambush, least