کم هوشدیکشنری فارسی به انگلیسیcretin, dull, silly, simple, simple-minded, slow-witted, stupid, unintelligent, weak-minded
کموشلغتنامه دهخداکموش . [ ک َ] (ع ص ) شاة کموش ؛ گوسپند کوتاه سرپستان یا خردپستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کموشلغتنامه دهخداکموش . [ ک ُ ] (ص ، اِ) کومش . مقنی . کاریزکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کومش شود.
کموشلغتنامه دهخداکموش . [ ] (اِخ ) (قهر و غلبه کننده ) یکی از خدایان موآبیان است که قوم کموش بر آن مسمی بودند.(از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همین مأخذ شود.
خله کاهوشلغتنامه دهخداخله کاهوش . [ خ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. دارای 110 تن سکنه . محصول آن غلات دیم و مختصر توتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری