کمرچینلغتنامه دهخداکمرچین . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) جامه ای چین دار و این مخصوص هند است و در ولایت این راعیب دانند چرا که لوطیان و رقاصان می پوشند. (آنندراج ). قسمی از پوشاک که کمر
کمرچینفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قسمت چیندار لباس در کمرگاه.۲. [منسوخ] نوعی لباس مردانه که در قسمت کمر چین داشته است.
کمرینالغتنامه دهخداکمرینا. [ ] (اِخ ) در حدودالعالم چ دانشگاه ص 171 و چاپ سید جلال الدین تهرانی این کلمه بدین صورت آمده که بظاهر همان «کفربیا» است . رجوع به کفربیا در همین لغت نام
تمرچینلغتنامه دهخداتمرچین . [ ] (اِخ ) تموچین . نام اصلی چنگیزخان . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 26 و 28). رجوع به چنگیزخان مغول شود.
شاطرلغتنامه دهخداشاطر. [ طِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلاور و چالاک و تند. (آنندراج ). چست و چالاک . (ناظم الاطباء). عُفر (منتهی الارب ) : به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه به بوسه دادن جا
چینلغتنامه دهخداچین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان