کمردلغتنامه دهخداکمرد. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان لواسان کوچک است که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع است و 422 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کمردلغتنامه دهخداکمرد. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است به سمرقند. (منتهی الارب ). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از انساب سمعانی ) و رجوع به کمردی شود.
کمردارلغتنامه دهخداکمردار. [ ک َ م َ ] (نف مرکب ) بمعنی خادم و ملازم و نوکر و خدمتکار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنایه از خادم و ملازم و خدمتگار. (از انجمن آرا) : آ
کمردیلغتنامه دهخداکمردی . [ ک َ رَ دی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به کمرد. (از انساب سمعانی ). رجوع به کمرد شود.