۱. (زیستشناسی) دور شکم و پشت.
۲. میان.
۳. پشت.
۴. کمربند.
۵. ‹کمره› میانۀ کوه؛ تنگنای کوه.
〈 کمر بستن: (مصدر لازم)
۱. کمربند به کمر بستن؛ میان بستن.
۲. [مجاز] آماده شدن برای کاری.
۳. در کاری اهتمام نمودن.
۱. شال، کمربند، میانبند
۲. میان
۳. کمرکش، کمره، میانهکوه
back, crag, loin, middle, waist, waistline