کمترةلغتنامه دهخداکمترة. [ ک َ ت َ رَ ] (ع مص ) دویدن کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر کردن مشک را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ):
کمترةلغتنامه دهخداکمترة. [ ک ِ ت ِ رَ ] (ع اِمص ) رفتار مرد پهن سطبر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). راه رفتن مرد پهن و سطبر. (از اقرب الموارد).
بیتجربهفرهنگ مترادف و متضادتازهکار، خام، کمتجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب ≠ آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنهکار، مجرب
ناشیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتجربه، تازهکار، کمتجربه، ناآزموده، نامجرب ۲. دراثر، متاثر، منتج ≠ آزموده
بچهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندکسال، خردسال، صغیر، طفل، فرزند، کمسال، کمسن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوباوه، نوزاد ≠ کبیر ۲. جوان، بالغ ۳. مرد ۴. پیر ۵. همکار، همشاگردی، رفیق ۶. کمتجربه،